دقایقی در زندگی
هستندکه دلت برای
کسی
آنقدر تنگ میشود که
میخواهی اورا از
رؤیاهایت
بیرون بکشی و در
دنیای واقعی
بغلش کنی.
«گابریل گارسیا»
دل است دیگر
یا شور میزند
یا تنگ میشود
یا میشکند
آخر هم مهر سنگ بودن
...میخورد روی پیشانیاش
اشک من جاری شد...
جای تو خالی بود
جـــــــــای تـــــــــو ...
عکس تو
درطاقچه ی کوچک قلبم
خندید
شعر دلتنگی من
سخت گریست......
اگه
کفشت
پاتو می زد
و از ترس
قضاوت مردم
پابرهنه نشدی
و درد رو به پات
تحمیل کردی ،
دیگر در مورد
آزادی شعار نده . . .
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند