من صبورم اما...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .
من صبورم اما...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند می ترسم
من صبورم اما...
دلخوش از آنیم که حج می رویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا می رویم
او که همین جاست کجا میرویم؟
دین که به تسبیح و سرو ریش نیست
هر که علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و امن یجیب
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
خداوند به فرشتگان عــــقل داد بدون شـــهوت
حیــــــــــــــوانات را شـــهوت داد بــــــدون عقل
و انـســــــــــــــان را شــــهــــــوت داد با عـــقل
هر انسانی که عقلش به شـــهوتش غلبه کند
از فــــــــرشــــــــــــــــــــتگان بـــــــهتر اســـت
هــر انسانی که شـهوتش به عقلش غلبه کند
از حـــــــــــــــــیوان بـــدتــــــــــــــــــــر اســــت
بعضی وقتا آدما الماس توی دستشون دارن
بعـــد چشمشون به یه گــــــرد و مــــی افته
دولا میــــــشن تا گــــــــردو رو بــــــــــــردارن
الماســـــه می افته تو شیــــــــب زمیـــــــن
و قل میـــخوره و تو عـــمق چاهی فرو میـره
میــــــــــــــدونی چــــــــــــی میـــــــــمونه ؟
یـــه آدم و یـــه دهـــن باز با یــــه گردوی پوک
و یــــــــــــه دنـــــــــــــیا حـــــــــســـــــــــرت