vorojak-u

احساسی

vorojak-u

احساسی

بارانی

اولین روز بارانی را بخاطر داری؟ 

 غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم!!!  

دومین روز بارانی چطور؟  

پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی من غافلگیر شدم سعی میکردی من خیس نشوم و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود...  

 

سومین روز چطور ؟ 

 گفتی سرت درد می کند.حوصله نداشتی سرما بخوری چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی و شانه ی راست من کاملا خیس شد...  

و چند روز پیش را چطور ؟ 

 به خاطر داری ؟  

که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم...  

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم،  

 

تنها برو!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ب.ظ http://sardtar0az0sibri.blogfa.com/

مرسی که سر میزنی سارای بنفش و عزیز.
و ممنون از اینکه آدرست رو گذاشتی برام.آیا میشه شما رو لینک کرد؟؟؟اصن وکیلم عایا؟؟؟
بازم بیا.بازم میام.آدرس رو بذار لدفن

متشکرم عسیسم
بهههههههههههههههههههههههههههله
شما مختاری خانومی

برادر خاص پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ق.ظ

چقدر قشنگ بود
اما دلم سوخت واسه وقتایی که چترو بالاسرش نگه داشتما و خودم سرما خوردمو تو تب سوختمو دم نزدم اما اون تحمله ی قطره بارونم نداشت

اره از این به بعد یا تنها قدم میزنم یا با ی آدم قدم میزنم

می شه منم بیام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد