vorojak-u

احساسی

vorojak-u

احساسی

شعرهایم

شعر هایم رادفن می کنم/
نگفته ونسروده/
درون گورستان خاطرم/
گویا
گاه
عشق
فاجعه ترین اتفاق می شود/
و کبیره ترین گناه/
اقرار به ان
وشعرهایم سراپا اقرار/
من
سالهاست/
که شعر هایم را/
پنهانی سقط می کنم ........../

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ب.ظ

؟؟؟::پر کن پیاله را کاین آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد!
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز نا شناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تاشهر یادها .............
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق !
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم آلود عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد...!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!

در راه زندگی ...
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کشم از دل که : آب ....آب....!!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد!
پر کن پیاله را....



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد