vorojak-u

احساسی

vorojak-u

احساسی

تو بخوان

یادت باشد که مرا آرزو به دل گذاشتی ، مرا در حسرت همه چیز گذاشتی . . .
وقتی دیدنت از آن دور دستها نیز آرزوی من است ، نگاه به چشمانت را در خواب میبینم

 یادت باشد که مرا بدجور به انتظار گذاشتی ، در آن ساحل عاشقی آنقدر منتظرت نشستم که سرزمینم به وسعت یک کویر شده ، دلم خشک خشک تشنه ی قطره ای محبت شده

یادت باشد که پا گذاشتی بر روی همه چیز ، فکر کنم دیگر دلت در فکر و خیال من نیست
یادت باشد که یادم نرفته حرفهایت ،  قول و قرار های عاشقانه نیز که جای خودش ، بماند !

یادت باشد آن روز ، همان دیروز ، گفتی تا امروز مال هم میمانیم ، همدیگر را تنها نمیگذاریم ، چه خوش خیال بودم ، فکر فردا نبودم ، دیروز را میدیدم که عاشقانه با منی ، نمیدانستم روزی از دلم ، دل میکنی . . .

یادت باشد که نرفته از یادم گذشته ها ، کارم شده فکر کردن و افسوس خوردن ، خیلی سخت است در اوج عاشقی  کردن عشق مردن . . .

خیلی سخت است غنچه عشق در قلبت بشکفد و همان لحظه پر پر شود ، لحظه پژمرده شدنش را با چشمهای خودت ببینی و بفهمی آن گل مال تو نبوده ، با هوای قلب تو سازگار نبوده . . .

یادت باشد که دلخوشی هایت مرا به اوج برد  یادت نرود که مرا با دستهای خودت رها کردی به جایی که دیگر خودت نیستی ، جایی که باور ندارم دیگر مال من نیستی . . .

یادت باشد همه چیز را ، فردا نیایی بگویی به یاد ندارم چیزی را ، یادت باشد که یادم نرفته بی وفایی هایت ، میدانستم شاید روزی قلبت با دلم راه نیاید . . . 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:43 ب.ظ http://بعضیاااااااا

خیلی سخته گل زنذگیت رو تو باغ دیگری ببینی؛ هزار بار در خودت بشکنی و در آخر به آرامی زیر لب بگی: گل عزیزم باغچه نو مبارک

(خیلی سخته خلچیم)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد