ایستاده امدر اتوبوسچشم در چشم های نا گفتنی اش.
یک نفر گفت:«آقاجای خالیبفرمایید»
چه غمگنانه استوقتی در بارانبه تو چتر تعارف می کنند.
شاعر : گروس عبدالملکیان